همه چیز از یه ویروس آنفولانزای بدجنس شروع شد!
بعد از تموم شدن آنفولانزا تک سرفه های مزمن همچنان ادامه داشت طوری که تمام دنده هام درد میگرفت از سرفه کردن.رفتم پیش یکی از پزشکای بیمارستان چندتا شربت داد و گفت الا و بلا که عفونت نیست تا میومدم حرف بزنم میگفت تو دانشجویی اندازه من تجربه نداری.ماهم پذیرفتیم.چند روز گذشت و دریغ از یک مقدار تغییری که تو وضع من ایجادشه!لازم به ذکر است که بنده مطلقا آمپول نمیزنم.یعنی بیست ساله که نزدم به واقع میترسم!!!یه جمله کلیشه ای در تمام طول این سالها که پزشکی میخوندم همراهمه که دکترم مگه از آمپول میترسه :| یکی نیست بگه آره بابا من میترسم.
مجددا رفتم پیشش گفت برو عکس بنداز از ریه و سینوسات.عکس و انداختم و شاخ در اوردم همه شواهد با زبان بی زبانی میگفت بنده خدا سینوزیت مزمن داری به علاوه یه عفونت خوشگل!
مجددا رفتم پیشش بدون اینکه تشخیص اشتباهشو به روی مبارکش بیاره گفت باید آنتی بیوتیک بخوری!!!
هفت تا آزیترومایسین خوردم ولی دریغ از بهتر شدن!
در نهایت به اجبار مامان خانم رفتیم پیش یک فوق تخصص ریه. معاینه کرد و گفت حساسیته و قرص سیتریزین و بتامتازون تجویز نمود. دل نوشته هایِ یک دانشجویِ ......
ادامه مطلبما را در سایت دل نوشته هایِ یک دانشجویِ ... دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 8pinkmind0 بازدید : 10 تاريخ : دوشنبه 4 بهمن 1395 ساعت: 4:27